محبت به حق
محبت به حق
آن کس که به خدا ایمان دارد و او را صاحب همه ی زیبایی ها می بیند، محبت به او را در قلب خود حس می کند و به میزانی که ایمانش اوج می گیرد، محبتش فزون تر و عمیق تر می شود و عشق گرم و جوشانی وجودش را فرا می گیرد. در این مرحله است که در قلب خود، احساس حیات دوباره ای می کند، در از مردگی بیرون می آید و شور و شوقی فرحبخش وجودش را فرا می گیرد؛ از این رو مشتاقان الهی ندا سر داده اند :
الـــهی سـیـنـه ای ده آتــش افـــــــروز در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
کـــرامـــت کــــن درونــــی درد پـــــرورد دلــی در وی، درون درد و بــرون درد
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افســرده غیـر از آب و گل نیست
عشق و محبت الهی افسردگی، خمودی، ترس و جبن را از بین میبرد و نشاط، تحرک، شجاعت و قدرت می بخشد. سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ، بخیل را بخشنده، کم طاقت را شکیبا می کند و بالاخره آدمی را از خود خواهی و نفع پرستی بیرون آورده و به ایثار و از خود گذشتگی می رساند؛ قوا ی خفتهی او را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده ی وجودش را آزاد می کند، همت و اراده را قوی، غل و غش ها را پاک و اندیشه اش را خلاق می کند. خلاصه عشق به خدا چون اکسیری است که مرده را حیات می بخشد و زندگی حقیقی به وی عطا میکند.