سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویژگی دوستان خدا


دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند آنگاه که مردم به ظاهر آن چشم دوختند ، و سرگرم آیندۀ دنیا شدند آنگاه که مردم به امور زودگذر دنیـا پرداختند .
پس هوا‏های نفسانی که آنان را از پای در می آورند، کشتند، و آنچه که آنان را به زودی ترک می کرد ،ترک گفتنـد، و بهره مندی دنیاپرستـان را از دنیـا، خـوار شمردند، و دست یابی آنـان را به دنیـا زودگــذر دانستنـد . با آنچه مردم آشتی کردند، دشمنی ورزیدند، و با آنچه دنیاپرستان دشمن شدند آشتی کردند، قرآن بوسیله آنان شناخته می شود، و آنان به کتاب خدا آگاهند؛ قرآن به وسیله آنان پابرجاست و آنان به کتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه امیدوارند چشم نمیدوزند، و غیر از آنچه که از آن میترسند هراس ندارند .


آفرینش

آفرینش با رحمت و محبت آغاز شد.

خدای رحمان موجودات را آفرید و رحمتش را در همه جا گستراند و فرمود: «و رحمتی وسعت کل شی‌ء – رحمتم هر چیزی را فرا گرفته است. » با همین اسم «رحمان» آدمیان را آفرید و خدمت به آنان را خدمت به خود بر شمرد.

اگر می خواهی جلوه ای کوچک از محبت خالق به مخلوقاتش را ببینی، محبت مادر به فرزندش را مشاهده کن که چون او را «از خود» می داند، کاری جز ابراز محبت خود به فرزند نمی شناسد و هم و غمی جز رسیدگی به فرزند خود ندارند.

                                                  طفیل هستی عشق اند آدمی و پری            ارادتـی بنمـا تا سعادتــی بـبـــری

                                                      


نقش محبت

نقش محبت

 

محبت و دوستی سر چشمه بسیاری از تصمیم ها و کارهای انسان است.فعالیت هایی که آدمی در طول زندگی انجام می‌دهد، ریشه در دلبستگی ها و محبت های او دارد و همین محبت ها است که به زندگی انسان جهت می بخشد. هر قدر این محبت شدیدتر و عاشقانه تر باشد، تاثیر آن در زندگی عمیق تر و گسترده تر است.
یک دختر و پسر در زمان تجرد و قبل از ازدواج، کمتر به چیزی جز خود می اندیشند. دنیای آنها بر محور خود می چرخد و به کارهای خود و علاقه های شخصی خود سرگرم اند. این دختر و پسر، همین که کانون خانوادگی تشکیل دادند و به هم دل بستند، برای اولین بار، خود را به سرنوشت موجود دیگری علاقه مند می بینند، شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود و خواسته های همسر بر خواسته های خود تقدم می یابد و آن‌گاه که صاحب فرزند شوند، رفتارشان به کلی عوض می شود. آن پسرک تنبل و سنگین، اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دختر که به سختی از رختخواب بر می خواست، با صدای کودک مانند برق می جهد و به سویش سراسیمه میدود. همین دختر که تا دیروز کم طاقت و زود رنج جلوه می کرد، اکنون با قدرتی شگرف در مقابل بی خوابی، گرسنگی و کار زیاد، صبور و شکیباست. این عشق سبب می شود از خود محوری در آید، خود را فراموش کند و ایثارگر، با اراده، نیرومند، مصمم و پر کار شود.

 

                                                   


محبت به حق

محبت به حق

 

آن کس که به خدا ایمان دارد و او را صاحب همه ی زیبایی ها می بیند، محبت به او را در قلب خود حس می کند و به میزانی که ایمانش اوج می گیرد، محبتش فزون تر و عمیق تر می شود و عشق گرم و جوشانی وجودش را فرا می گیرد. در این مرحله است که در قلب خود، احساس حیات دوباره ای می کند، در از مردگی بیرون می آید و شور و شوقی فرح‌بخش وجودش را فرا می گیرد؛ از این رو مشتاقان الهی ندا سر داده اند :

                                         الـــهی سـیـنـه ای ده آتــش افـــــــروز            در آن سینه دلی و آن دل همه سوز 
                                        
 کـــرامـــت کــــن درونــــی درد پـــــرورد            دلــی در وی، درون درد و بــرون درد
                                       
  هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست            دل افســرده غیـر از آب و گل نیست

عشق و محبت الهی افسردگی، خمودی، ترس و جبن را از بین می‌برد و نشاط، تحرک، شجاعت و قدرت می بخشد. سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ، بخیل را بخشنده، کم طاقت را شکیبا می کند و بالاخره آدمی را از خود خواهی و نفع پرستی بیرون آورده و به ایثار و از خود گذشتگی می رساند؛ قوا ی خفته‌ی او را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده ی وجودش را آزاد می کند، همت و اراده را قوی، غل و غش ها را پاک و اندیشه اش را خلاق می کند. خلاصه عشق به خدا چون اکسیری است که مرده را حیات می بخشد و زندگی حقیقی به وی عطا می‌کند.

                                                             
                                               

                                                        

                                                                                       


آثار محبت به خدا

 

آثار محبت به خدا

 

  1. دوستی با دوستان خدا : وقتی محبت خداوند در دلی خانه کرد، آن دل محبت همه ی کسانی را که رنگ و نشانی از او دارند، در خود می یابد و به مقداری که این رنگ و نشان بیشتر و قوی تر باشد، علاقه و محبت نیز فزون تر می شود. در منظومه‌ی عاشقان و دوستان الــهی که بر گرد کعبـه وجود او حلقه زدهاند، نزدیک ترین آن ها رسـول خدا (ص) و اهل بیت ایشان(ع) هستند که مظهر تمام و کمال حق و جلوه‌ی زیبایی های اویند. هر کس این خانواده را بشناسد، عشق به آنان را در خود می یابد. هر محبی به خاطر زیبایی هایی که در محبوب می بیند، او را دوست می دارد و اگر آن زیبایی ها قابل کسب باشند، تلاش می کند خود نیز به آن زیبایی ها دست یابد. به همین جهت، خداوند به پیامبرش دستور می دهد مزد و پاداش مجاهدت های خود را دوستی و مهرورزی با خانواده اش اعلام کند و بگوید که این دوستی به سود شماست و رستگاری شما را به دنبال دارد.
  2. پیروی از خداوند : نمی شود انسان از صمیم دل کسی را دوست داشته باشد اما از فرمانش سرپیچی کند. این سرپیچی نشانه ی عدم صداقت در دوستی است. برخی می پندارند محبت قلبی و درونی کافی است. می گویند: « قلب انسان با خدا باشد، کافی است و عمل به احکام دین ضرورتی ندارد، اعمال ظاهری و ظاهر انسان مهم نیست، آن چه اهمیت دارد، درون و باطن انسان است.»  این توجیه ، با کلام خداوند سازگار نیست. خداوند می فرماید اگر مرا دوست دارید و اگر محبت من در قلب شما قرار گرفته، شایسته است از دستورات من پیروی کنید. چگونه ممکن است کسی به دیگری اظهار ارادت و علاقه‌ی قلبی کند اما به دستورات او گوش ندهد...؟!
  3. محبت به راهی که ما را به خداوند می رساند : کسی که به دوستی با خدا دل بسته و او را محبوب زندگی خود قرار داده است، راه رسیدن به او را هم دوست دارد. اعمالی که انسان را به خدا می رساند، همان برنامه هایی است که به نام «دین» در اختیار ما قرار داده شده است. پس دوستدار خدا، دوستدار دین او و راه رسیدن به اوست .
  4. بیزاری و تنفر از باطل و دشمنان خدا : عاشق روشنایی، از تاریکی می گریزد. دوستدار زندگی و بقا، از نیستی و نابودی متنفر است. دل بسته‌ی عدالت و آزادی و صداقت و وفا، از ظلم و استبداد و ریا و بی وفایی بیزار است و آن کس که به دوستی با خدا افتخار می کند، از هر چه ضد خدایی است، بیزار است. بنابراین، دینداری گر چه با دوستی خدا آغاز می شود، اما تنفر از ضد او را نیز به دنبال دارد. به همین جهت اگر کسی بخواهد قلبش را خانه ی خدا کند باید محبت شیطان و امور شیطانی را از آن آن بیرون کند. جمله ی «لا اله الا الله» که پایه و اساس بنای اسلام است، مرکب از یک نفی و یک اثبات است : «نه» به هر چه غیر خـدایی است و «آری» به خدای یگانه. پس دینداری بر دو پایه استوار است : تولی (دوستی با خدا) و تبری (بیزاری از باطل) و به میزانی که دوستی با خــدا عمیق تر باشـد نفــرت از باطــل هم عمیق تر است. امـام خمینـی (ره) در پیــام ارزشمندی، بعد از تبیین دقیق مرزهای دوستی و بیزاری می گوید: «مگر تحقق دیانت، جز اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحـدیـن جز به ظهـور کامل نفرت از مشرکیـن و منافقیـن میسـر شـود.» بر مبنای همین تحلیل، ایشان به مسلمانان جهان سفارش می کنند: «باید مسلمانان، فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند.
  5. مبارزه با دشمنان خدا : عاشقان خدا پرچمدار مبارزه با زشتی ها، ستم و ستمگران بوده اند. همه پیامبران، از حضرت نوح (ع) و حضرت ابراهیم (ع) تا پیامبر اسلام (ص) زندگی خود را در مبارزه‌ی با ستم و پلیدی گذراندندو پرچم مبارزه را از نسلی به نسل بعد منتقل کردند. نمی شود کسی دوستدار فضیلت ها باشد اما از عدل و حق و مساوات لذت نبرد، در جهان زشتی و نامردی و ستم ببیند و بتواند قرار و آرام بگیرد.