ویژگی دوستان خدا
دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند آنگاه که مردم به ظاهر آن چشم دوختند ، و سرگرم آیندۀ دنیا شدند آنگاه که مردم به امور زودگذر دنیـا پرداختند .
دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند آنگاه که مردم به ظاهر آن چشم دوختند ، و سرگرم آیندۀ دنیا شدند آنگاه که مردم به امور زودگذر دنیـا پرداختند .
آفرینش با رحمت و محبت آغاز شد.
خدای رحمان موجودات را آفرید و رحمتش را در همه جا گستراند و فرمود: «و رحمتی وسعت کل شیء – رحمتم هر چیزی را فرا گرفته است. » با همین اسم «رحمان» آدمیان را آفرید و خدمت به آنان را خدمت به خود بر شمرد.
اگر می خواهی جلوه ای کوچک از محبت خالق به مخلوقاتش را ببینی، محبت مادر به فرزندش را مشاهده کن که چون او را «از خود» می داند، کاری جز ابراز محبت خود به فرزند نمی شناسد و هم و غمی جز رسیدگی به فرزند خود ندارند.
طفیل هستی عشق اند آدمی و پری ارادتـی بنمـا تا سعادتــی بـبـــری
نقش محبت
محبت و دوستی سر چشمه بسیاری از تصمیم ها و کارهای انسان است.فعالیت هایی که آدمی در طول زندگی انجام میدهد، ریشه در دلبستگی ها و محبت های او دارد و همین محبت ها است که به زندگی انسان جهت می بخشد. هر قدر این محبت شدیدتر و عاشقانه تر باشد، تاثیر آن در زندگی عمیق تر و گسترده تر است.
یک دختر و پسر در زمان تجرد و قبل از ازدواج، کمتر به چیزی جز خود می اندیشند. دنیای آنها بر محور خود می چرخد و به کارهای خود و علاقه های شخصی خود سرگرم اند. این دختر و پسر، همین که کانون خانوادگی تشکیل دادند و به هم دل بستند، برای اولین بار، خود را به سرنوشت موجود دیگری علاقه مند می بینند، شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود و خواسته های همسر بر خواسته های خود تقدم می یابد و آنگاه که صاحب فرزند شوند، رفتارشان به کلی عوض می شود. آن پسرک تنبل و سنگین، اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دختر که به سختی از رختخواب بر می خواست، با صدای کودک مانند برق می جهد و به سویش سراسیمه میدود. همین دختر که تا دیروز کم طاقت و زود رنج جلوه می کرد، اکنون با قدرتی شگرف در مقابل بی خوابی، گرسنگی و کار زیاد، صبور و شکیباست. این عشق سبب می شود از خود محوری در آید، خود را فراموش کند و ایثارگر، با اراده، نیرومند، مصمم و پر کار شود.
محبت به حق
آن کس که به خدا ایمان دارد و او را صاحب همه ی زیبایی ها می بیند، محبت به او را در قلب خود حس می کند و به میزانی که ایمانش اوج می گیرد، محبتش فزون تر و عمیق تر می شود و عشق گرم و جوشانی وجودش را فرا می گیرد. در این مرحله است که در قلب خود، احساس حیات دوباره ای می کند، در از مردگی بیرون می آید و شور و شوقی فرحبخش وجودش را فرا می گیرد؛ از این رو مشتاقان الهی ندا سر داده اند :
الـــهی سـیـنـه ای ده آتــش افـــــــروز در آن سینه دلی و آن دل همه سوز
کـــرامـــت کــــن درونــــی درد پـــــرورد دلــی در وی، درون درد و بــرون درد
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افســرده غیـر از آب و گل نیست
عشق و محبت الهی افسردگی، خمودی، ترس و جبن را از بین میبرد و نشاط، تحرک، شجاعت و قدرت می بخشد. سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ، بخیل را بخشنده، کم طاقت را شکیبا می کند و بالاخره آدمی را از خود خواهی و نفع پرستی بیرون آورده و به ایثار و از خود گذشتگی می رساند؛ قوا ی خفتهی او را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده ی وجودش را آزاد می کند، همت و اراده را قوی، غل و غش ها را پاک و اندیشه اش را خلاق می کند. خلاصه عشق به خدا چون اکسیری است که مرده را حیات می بخشد و زندگی حقیقی به وی عطا میکند.